هوش هیجانی!
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (به انگلیسی: Emotional intelligence | EQ) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد، سه مؤلفهٔ هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفهٔ شناختی، مؤلفهٔ فیزیولوژیکی و مؤلفهٔ رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باوراند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِسازمانِ تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند.[۱] از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان این اینگونه بر میآید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعهٔ گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را در برگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهرهٔ هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
ارسطو میگوید:
"عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!"
منبع:ویکی پدیا
پیشینه و تعریف
دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا تبیین میکند که چرا افرادی با ضریب هوشیِ (به انگلیسی: Intelligence quotient | IQ) متوسط، موفق تر از کسانی هستند که نمرههای بالاتری از "IQ" دارند. ضریب هوشی نمیتواند بخوبی از عهدهٔ توضیحِ سرنوشت متفاوتِ افرادی بر آید که فرصتها، شرایط تحصیلی و چشم اندازهای مشابهی دارند.
در دهه ۱۹۴۰ وقتی نود و پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد را، یعنی دورانی که دانشجویان دانشگاههای شرق آمریکا را افرادی با هوش بهرهای متنوع تر از امروز تشکیل میدادند؛ تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، چنین دیدند که افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق دریافتی،بهرهوری و موفقیت شغلی از همدورهایهای ضعیفتر خود موفق تر نبودند. آنان حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی یا رضایت از روابط دوستانه،خانوادگی و عشقی نیز وضعیتی برتر نداشتند.[۲]
با ظهور عصر اطلاعات و ارتقای ارزشمندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشم گیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شدهاست. هوش هیجانی، از آخرین مباحث متخصصین در خصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در این جا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شده است. به علاوه، شبیه سایر مباحث مطرح درخصوص ماهیت انسان، هوش هیجانی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوام پسند گردیدهاست.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یاقابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را در دایرهٔ خود دارد.[۳][۴] در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزهٔ اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
- شناخت هیجانها و احساسات خود، خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود، خودمدیریتی
- خودانگیزشی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران، دیگر مدیریتی
مدل گُلمن که امروزه به طور وسیعی به رسمیت شناخته شده است، این مدل میگوید، به این معنا نیست که وقتی فردی، دارای هوش عقلی یا ضریب هوشی(IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش هیجانی بالا نیز هست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود.[۵]
مغز هیجانی
برای درک تسلط مقتدرانه هیجانها بر ذهن خردورز - و چراییِ در هم افتادگیِ احساسات و منطق، نحوه تکامل مغز مورد بررسی قرار میگیرد. اندازه مغز انسان که از حدود ۱۳۵۰ گرم یاخته عصبی و مایع سلولی تشکیل میشود، تقریباً سه برابر مغز بستگان نزدیک او درچرخهٔ فرگشت، یعنی نخستینهای غیر انسان است.
در طول میلیونها سال فرگشت، مغز از پایین به سمت بالا تکامل یافته و مراکز بالاتر آن از بسط و تفصیل قسمتهای پایینتر و کهن تر به وجود آمدهاند. به گونهای که رشد مغز در جنین انسان تقریباً همین مسیر تکاملی را طی میکند.
ابتداییترین بخش مغز در تمام گونهای عصبی شان، ساقه مغز است که قسمت فوقانی نخاع شوکی را احاطه کرده است. ریشهٔ مغز، اعمال حیاتی ابتدایی مانند تنفس و سوخت و ساز اندامهای دیگر بدن را تنظیم میکند و کنترلِ واکنشها و حرکات قالبی را، بر عهده دارد. نمیتوان گفت که این مغزِ ابتدایی، فکر میکند یاقدرت یادگیری دارد؛ بلکه بیشتر مجموعهای از تنظیم کنندهای از قبل برنامه ریزی شده است که بدن را آن گونه که باید به حرکت وا میدارد و به گونهای واکنش نشان میدهد که ادامه حیات را ممکن سازد.
در عصر خزندگان این مغز حاکمیت داشت. ماری را مجسم کنید که به نشانهٔ تهدید به حمله؛ «فِش فِش» میکند. مراکز هیجانی از ابتداییترین ساختارهای مغز، یعنی ساقهٔ مغز، سر بر آوردند. میلیونها سال بعد در طول دوران تکامل؛ از این قسمتهای هیجانی، مغز متفکر یا قشر تازهٔ مخ پدید آمد، یعنی پوستهٔ بزرگی که متشکل از بافتهایی در هم پیچیده که لایههای فوقانی مغز را تشکیل میدهند. این واقعیت که مغز متفکر از مغز هیجانی به وجود آمده است، رابطهٔ میان فکر و احساسات را آشکارتر میسازد، به این صورت که خیلی پیش از آنکه مغز منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است. تکامل مراکز قدیمی هیجانی از قطعه بویایی شروع شد و این مراکز در نهایت به قدری بزرگ شدند که قسمت فوقانی ساقه مغز را احاطه کردند.
در مراحل اولیه، مرکز بویایی از لایههای عصبی باریکی تشکیل میشد که برای تجزیه و تحلیل بو به کار برده میشدند. یک لایه از اینیاختهها، آنچه را که فرد بوییده بود دریافت میکرد و به دستههای مختلف طبقهبندی مینمود. خوردنی یا سمی، جُفتِ جنسی، دشمن یا طعمه. لایهٔ دوم یاختهها از طریق سیستم عصبی، پیامهای بازتابی را ارسال میکرد تا به بدن دستور لازم را بدهد: گاز گرفتن، از دهان بیرون ریختن، نزدیک شدن، گریختن، تعقیب کردن و شکار.
با پدید آمدن اولین پستانداران، لایههای جدید و اصلی مغز هیجانی به وجود آمدند، این لایهها که ساقه مغز را در بر گرفتهاند به نانی حلقوی شباهت دارند که ته آن را گاز زده باشند، یعنی جایی که ساقهٔ مغز میان آن قرار گرفته است. از آنجا که این قسمت مغز به دور ساقه مغز حلقه زده و آن را در میان گرفته است، به آن دستگاه کنارهای یا سامانهٔ لیمبیک(به انگلیسی: Limbic system) میگویند که ریشهٔ لغوی آن "Limbus" به معنای حلقه است. این محدودهٔ عصبی جدید، هیجانهای مناسب را به مجموعهٔ مغز اضافه کرد. در مواقعی که اسیرِ اشتیاقیا غضب، یا سراپا غرقِ عشق یا ترس و وحشت میشویم، در واقع دستگاه لیمبیک است که مارا در چنگال خود دارد.[۶]
آمیگدال(به انگلیسی: Nucleus Amygdalæ) یا بادامه، ساختاری است که در دستگاه کناری قرار گرفته است و مرکز آگاهی هیجانرفتاری در سطح نیمهخودآگاه است. بادامه وضعیت جاری هرکس را در ارتباط با محیط اطراف و افکار به لیمبیک میفرستد و براساس ارتباطی که باهیپوتالاموس(به انگلیسی: Hypothalamus) دارد، قادر است پاسخهای هیجانِرفتاری مناسب را در ما به وجود آورد، مانند راست شدن موها در زمان ترس، گشاد شدن مردمک چشم در زمان شادی، افزایش ضربان قلب در زمان خشم. بههمین دلیل، بادامه را بخشِ پایه سامانه پاداشدهنده و تنبیهکننده و مرکز تنظیمی در هوش هیجانی مینامند که در اصطلاح به آن مغز هیجانی گفته میشود.[۷]
چگونگی آموزش در کودکی
داشتن دانش و آگاهی دربارهٔ احساسات و هیجانات کودک برای والدین الزامیست. باید محیطی را ایجاد کرد که همه به بیان احساسات خود بپردازند. از بچه خواسته شود احساسات خود را نقاشی کند و یا به زبان بیاورد. احساس امنیت و فضای حمایتی نیز به این روند کمک خواهد کرد.[۸]
هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد و بخصوص در مورد کودکان از جایگاهی ویژه برخوردار است. هوش هیجانی به کودکان کمک میکند تا در موقعیتهای تهدید کننده و خطرناک، واکنش مناسب تری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی میتوانند به ریشههای غم و شادی در خود پیببرند و آن را مدیریت کنند. حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به کودکان کمک میکند تا نیازهای دیگران را درک، حداقل با همدلی به آنها کمک و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیت پذیری را در خود تقویت کنند. در مجموع، هوش هیجانی به خصوص به کودکان کمک میکند تا یادگیری بهتری داشته و خوشحالتر، سالمتر و موفق تر باشند.
واقعیت آن است که کودکان، هیچگاه آنچه را که شما میگویید، انجام نمیدهند، اما همیشه در پایان، آنچه را که شما انجام میدهید به انجام میرسانند؛ بنابراین، پیش از اینکه ما به کودک خود فکر کنیم که چگونه میتوانیم، هوش هیجانی او را پرورش دهیم یا هیجانهای او را مدیریت کنیم، بهتر است، ابتدا به فکر فراگیری روشهایی برای مدیریت هیجانهای خود باشیم، آنگاه خواهیم دید که آنها چطور میتوانند، عواطف و احساسهای خود را مدیریت نمایند.[۵] برای پرورش هوش هیجانی و اجتماعی در کودکان، نباید منتظر بمانیم که تنها خود آنها با ما ارتباط برقرار کنند. هرچند این سخن، به این معنا نیست که آنها قادر به برقراری ارتباط نیستند. زیرا آنها درست از زمانی که به دنیا میآید، بدون اینکه هیچ کلمهای را بشناسند، میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.[۶]
توانمندیهای هوشی ثابت هستند اما هوش هیجانی میتواند فراگرفته شود یا بهبود یابد.[۵] زمانی که کودکان از نظرهوش هیجانی هوشمند شوند قادرخواهند بود به استعدادهای خود دست یابند. دلیل آن است که عملکرد بالای مغز به وسیله تنش محدود شده، بدینسان کودک قادر به تمرکز نبوده و نمیتواند به تفکر بپردازد. کودکانی که یادمیگیرند همسو با واکنشها مثبت فکرکنند قادرخواهند بود که برهیجانات سخت خود چیره شوند.[۴] یادگیری و حافظه تحت تأثیر هیجانهای شدید قرار میگیرند و هیجان میتواند تامینکننده سوخت برای یادگیری قلمداد شود.[۲]
کنترل کردن و ابراز کردن مناسب احساسات به کاهش مشکلات رفتاری منتهی میشود و نهایتاً به پذیرش بیشتر دیگران کودکانی که هیجانِ همسویِ منفی خودشان را به شکل غیرقابل کنترل مثل به هم کوبیدن در و ناسزا ابراز میکنند، واکنش منفی دیگران را بر علیه خود برمی انگیزد. این بازخوردهای منفیِ دیگران باعث میشود از خود ارزشمندیِ کودکان کاسته شود.[۲] نیاز احساس به مهم بودن، احساسِ موردِ حمایت بودن، احساسِ احترام و حسِ دوست داشته شدن، از جمله نیازهایی است که کودکان را به جنگ با مشکلات و تلاش برای حل مسایل وا میدارد. هنگامی که آنان این احساسات را در محیطهای مربوط تجربه نکنند ممکن است برای تأمین نیازهای خود، به سمتِ واکنشهای منفی هدایت شوند. مشکلات رفتاری نتیجه هوشِ هیجانیِ پایین و خشونت نیز ممکن است زاییده احساساتی چون ضعف و ناکامی و درحاشیه بودن باشد.
والدین با صحبت کردن، مکث کردن، توجه کردن به بیان احساسها و هیجانهای نوزاد و کودک خود، دادن فرصت تمرین هیجانها به او در محیط بازی، ارائه الگوی تقویت و مشاهدهای و نوازشگری میتوانند، سنگ بنای ارتباط اجتماعی و پرورش هوش هیجانی را در کودکان بنا کنند.[۹]
عوامل مؤثر در هوش هیجانی
سالووی توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریات گاردنر در مورد استعدادهای فردی، قرار میدهد و این تواناییها را به پنج حیطه اصلی بسط میدهد.
شناخت عواطف شخصی
خود آگاهی- تشخیص هر احساس به همان صورتی که بروز میکند- سنگ بنای هوش هیجانی است. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش روان شناختی وادراک خویشتن، نقشی تعیین کننده دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات واقعی، ما را به سردرگمی دچار میکند. افرادی که نسبت به احساسات خود اطمینان بیشتری دارند، بهتر میتوانند زندگی خویش را هدایت کنند. این افراد دربارهٔ احساسات واقعی خود در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر آینده گرفته تا شغلی که بر میگزینند، احساس اطمینان بیشتری دارند.
به کار بردن درست هیجانها
قدرت تنظیم احساسات خود، توانایی و مهارت عاطفی است که بر حس خود آگاهی متکی میباشد و شامل ظرفیت شخص برای تسکین دادن خود، دور کردن اضطرابها، افسردگیها یا بی حوصلگیهای متداول و پیامدهای شکست، است. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفند، به طور دایم با احساس نومیدی و افسردگی دست به گریبانند، در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند، با سرعت بسیار بیشتری میتوانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارنند.
برانگیختن خود
برای جلب توجه، برانگیختن شخصی، تسلط بر نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجانها را در دست بگیرید تا بتوانید به هدف خود دست یابید. خویشتن داری عاطفی- به تأخیر انداختن کامرواسازی و فرونشاندن تکانشها -زیر بنای تحقق هر پیشرفتی است. توانایی دستیابی به مرحله غرقه شدن در کار، انجام هر نوع فعالیت چشمگیر را میسر میگرداند. افراد دارای این مهارت، در هر کاری که بر عهده میگیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود.
شناخت عواطف دیگران
همدلی، توانایی دیگری که بر خود آگاهی عاطفی متکی است، «مهارت ارتباط با مردم» است. افرادی که از همدلی بیشتری برخوردار باشند، به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواستههای دیگران است توجه بیشتری نشان میدهند. این توانایی، آنان را در حرفههایی که مستلزم مراقبت از دیگرانند، تدریس، فروش و مدیریت موفق تر میسازد.
حفظ ارتباطها
بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است، مانند صلاحیت یا عدم صلاحیت اجتماعی و مهارتهای خاص لازم برای آن. اینها تواناییهایی هستند که محبوبیت، رهبری و اثر بخشی بین فردی را تقویت میکنند. افرادی که در این مهارتها توانایی زیادی دارند، در هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران باز میگردد بخوبی عمل میکنند، آنان ستارههای اجتماعی هستند.
البته افراد از نظر تواناییهای خود در هر یک از این حیطهها، با یکدیگر تفاوت دارند و ممکن است بعضی از ما برای نمونه در کنار آمدن با اضطرابهای خود به طور کامل موفق باشیم، اما در تسکین دادن نا آرامیهای دیگران چندان کار آمد نباشیم. بدون شک، زیر بنای اصلی سطح توانایی ما، عصب است اما مغز به طرز چشمگیری شکل پذیر است و همواره در حال یادگیری است.
سستی افراد را در مهارتهای عاطفی میتوان جبران کرد: هرکدام از این حیطهها تا حد زیادی نشانگر مجموعهای از عادات و واکنش هاست که با تلاش صحیح، میتوان آنها را بهبود بخشید.[۱۰]
رابطهٔ هوش هیجانی با فریب و دروغگوییگاهی گفته میشود که افراد دارای «هوش هیجانی» بالا، توانایی فوقاالعادهای در تشخیص فریب و دروغگویی دیگران دارند. در سال ۲۰۱۲ مقالهای در مجلهٔ «روانشناسی جرم شناسی و کیفر شناختی» انجمن روانشناسی انگلستان به چاپ رسید که در آن پروفسور «استیفِن پورتِر» رئیس «مرکز پیشرفت روانشناسی و قانون»، با استفاده از آزمونهای استاندارد شدهٔ شانزدهگانه، هوش هیجانی دواطلبان را مورد ارزیابی قرار داد و سپس از شرکت کنندگان خواست که به ۲۰ نوار ویدئویی نگاه کنند.
این نوارهای ضبط شده مربوط به مردمانی از نقاط مختلف جهان بود که از دیگران میخواستند برای یافتن و بازگرداندن ایمن و سالم یکی از اعضای خانوادهشان که مفقودالاثر شده بود به آنها کمک کنند. نیمی از این نوارهای ویدئویی مربوط به کسانی بود که بعدها مسئولیت مفقود شدن و یا قتل عضو خانواده خود را در دادگاه پذیرفته و به آن اعتراف کرده بودند. زمانی که شرکت کنندگان نوارها را تماشا میکردند، از آنها درخواست شد که دربارهٔ راستگویی یا دروغگویی این افراد قضاوت کنند و به این ترتیب نحوهٔ قضاوت شرکت کنندگان با ارزیابی هوش هیجانی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. پروفسور پورتر، به این نتیجه رسید که افراد دارای هوش هیجانی و اعتماد به نفس بالا، کسانی را با صداقت ارزیابی کردند که به صورت احساسی، تکهای از لباس گم شدگان خود را به دیگران نشان میدادند و درخواست کمک میکردند طوری که حس دلسوزی دیگران را تحریک کنند. با این حال بین قضاوت افرادِ دارای هوش هیجانی بالا و دیگران تفاوت زیادی وجود نداشت، بنابراین حتی افراد با هوش هیجانی بالا نیز قادر نیستند بین راستگویی و دروغگویی تشخیص درست و قابل اعتمادی ارائه دهند.[۱۱]
13 نظر
سلااام وبلاگت خیلی خوبه لطفا به سایت منم سر بزن و اگه دوست داشتی با هم تبادل لینک کنیم اول منو با اسم : آموزش بافتنی و آدرس (لینک) : http://shop.panizz.com/product.php?id=31 لینک کن ، بعد لینکتو اینجا قرار بده : http://1o2.ir/z9i5w موفق باشی
افزایش Bazdid سایت و وبلاگ شما تضمینی و واقعی دارای نماد اعتماد شروع از 10 هزار تومان !!! آی الکسا
سلام موفق باشین دمتون گرم از این سایت خوب و بروزتون پیش منم بیاین
سلام عیدتون مبارک دوست داری جواب سوالات زیر را بدونی آیتالله بهجت برای زنده بودن امام زمان(عج) چه دلیلی آورده امام جعفر صادق علیهالسلام چه سفارشی برای نیمه شعبان داره ۹۰ فایده دعا برای فرج امام زمان (عج) چیه بهترین هدیه به امام زمان (عجل الله) چی میتونه باشه آهنگ پیشواز همراه اول ویژه نیمه شعبان را داری؟ مولودی نیمه شعبان تو گوشیت پیدا میشه به ما یه سری بزن پرچم های سیاه شرق http://shargh.us
سلام موفق باشین دمتون گرم از این سایت خوب و بروزتون پیش منم بیاین
سلام از پاسخ گرم شما متشکرم، فقط لطفا آدرس صفحه اینترنتی تان را بگذارید.
دانلود شانزدهمین اجتماع مدافعان حرم گرامیداشت شهدای تیپ زینبیون شانزدهمین اجتماع مدافعان حرم گرامیداشت شهدای تیپ زینبیون (شیعیان پاکستانی مدافع حرم) | دوشنبه ۹۵/۴/۷ سخنران: حجت الاسلام والمسلمین شیخ علیرضا پناهیان مداحی: حاج سید مهدی میرداماد – حاج حسین سیب سرخی – حاج روح الله بهمنی – حاج عبدالرضا هلالی محل برگزاری:میدان امام حسین علیه السلام برای دانلود به آدرس http://shargh.us/fa/28637/ مراجعه نمائید. اجتماع,اجتماع مدافعان حرم,حرم,دانلود شانزدهمین,دانلود شانزدهمین اجتماع مدافعان حرم,دانلود شانزدهمین اجتماع مدافعان حرم گرامیداشت شهدای تیپ زینبیون,دانلود مداحی 95,گرامیداشت شهدای تیپ زینبیون,مداحی,مداحی 95,مدافعان,مدافعان حرم
وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
خیلی ممنون لطف دارید،اگر آدرس وبسایت بگذارید حتما!
Hello, this weekend is pleasant in support of me, as this point in time i am reading this enormous informative article here at my residence.
Nice post. I learn something totally new and challenging on sites I stumbleupon on a daily basis. It's always helpful to read through content from other writers and practice a little something from their websites.
Every weekend i used to go to see this web page, because i want enjoyment, as this this web page conations truly pleasant funny stuff too.
I used to be able to find good info from your content.
you are truly a just right webmaster. The site loading pace is amazing. It sort of feels that you are doing any distinctive trick. Furthermore, The contents are masterpiece. you've done a fantastic job in this matter!
I'm really enjoying the theme/design of your web site. Do you ever run into any web browser compatibility issues? A number of my blog readers have complained about my site not working correctly in Explorer but looks great in Firefox. Do you have any advice to help fix this problem?